یه چیز جالب:یه مطلب منتشر کردم تو نشریه دانشگاهمون.به اسم خودم؟نه.مطلب رو به اسم دوستم که ریاضی میخوند منتشر کردم.استادِ ادبیات عمومیش وقتی فهمید، خیلی از اون مطلب خوشش اومد و بهش گفت که میتونه در طول ترم نره سر کلاس. فقط آخر ترم امتحان بده.دوستم هم تمامِ اون ترم رو به جای اینکه بره سر کلاس ادبیات عمومی، با یه آقا پسرِ ترم بالایی، کلاس تقویتی ریاضی برداشت.اتفاق جالب؟بعد از ۶ماه، دوستم و اون آقای کلاس تقویتی، به هم یه قولی دادن.قول دادن تا همیشه پیش هم بمونن.امشب هم جشن عقدشون بود.میدونین چیه؟واسه اینه که همیشه میگم ما اتفاقها رو نمیچینیم و حرکت اول همیشه همیشه از سمت خداست.خدا،حتما حتما،برنامههای خیلی خیلی قشنگی برای بندههاش داره که اونا ازش چیزی نمیدونن.و ما، با این فکر کوچیکمون، چه کودکانه خیال میکنیم که خوب و بدِ همه چیِ همه چی دست ماست و ازش باخبریم... برچسبها: قلب گل قلب گل...
ما را در سایت قلب گل دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ghalbegola بازدید : 20 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1402 ساعت: 12:21